۱۳۸۴-۱۱-۱۸ | ۱:۵۴ قبل‌ازظهر
مگسي بر ديوار

در ابتدا از تاركفسكي عزيز تشكر مي‌كنم به خاطر فيلم "ايثار" كه ديشب از سينما ماوراء پخش شد.

ما همه منتظريم، منتظر چي هستيم؟ كسي نمي‌دونه.

حتي خود تاركفسكي هم نمي‌دونست، شايد واسه همين همه‌ چيز رو با يك جادوگر راستو ريس كرد.

تقريبا از وقتي كه فيلم‌نامه‌ي "كلوپ مشت زني" رو خوندم اين حس بهم دست داده.

امشب هم "كيل بيل 2" رو ديدم.

يك لحظه احساس كردم مثل بچه‌هايي شدم كه بعد از مدرسه تند تند براي مامانشون همه چيرو تعريف مي‌كنن و سعي مي‌كنن چيزي از قلم نيفته.

خوب، چي مي‌خواي برات بگم؟

مي‌دوني؟

چند وقتيه(حدود 2 روز) كه يك مگس رو ديوار توالت خوابش برده.

اولين بار كه ديدمش با نوك دمپايي انداختمش پايين، بعد با آب فرستادمش ته چاه ولي بعد از چند دقيقه خيلي آهسته اومد بيرون، دوباره اين‌كارو كردم، بازم اومد بيرون ولي سعي كرد يكمي راهشو عوض كنه.

بعد از چند ساعت كه بهش سر زدم ديدم درست در همون جاي قبلي خوابش برده، درست در همون نقطه از ديوار.

راستش در اين فصل خيلي احمقانه‌است كه يك مگس بخواد زنده بمونه و اينطوري براي بودن مبارزه كنه، اون هم براي چي؟ براي اينكه 2 روز تمام در يك نقطه خوابش ببره؟ چرا 2 روز شايد چند هفته ديگه زنده بمونه.

بعضي ها مي‌گن اين خواست خداست كه زنده بمونه و شايد ماموريتي داره كه بايد انجام بده، مثلا با اين كارش به كسي يك چيزي رو ثابت كنه.

بعضي‌ها مي‌گن مگس‌ها حق انتخاب ندارن و مگس به‌طور ذاتي سمج تشريف داره.

اگر من هم جاي اون مگس بودم و يك دليل نا مشخص بيروني منو داخل چاه مي‌نداخت بيرون ميومدم، اگه دوباره اين‌كارو مي‌كرد منم دوباره بيرون ميومدم و اينبار كمي مسيرم رو عوض مي‌كردم.