۱۳۸۴-۰۴-۲۷ | ۶:۳۹ بعدازظهر
بنويس بببينم چي ميگي
بنويس بببينم چي ميگي. از صبح داري همينجوري قدم ميزني و فلسفه مي‌بافي. راستش چند شبه باز اين گلهاي ياس حياط شولوغ مي‌كنن. ولي عجب فيلمي بوود اين فيلم پدر سالار كه ديشب از سينما يك پخش شد. فكر ميكنم حسابي رو شخصيتم اثر بذاره. تلفن تك زنگ زد. دوباره زنگ زد زن دايي بود آخ ببخشيد زن داداش.(از بس دوغ (يا دوق) خوردم) من از بچگي خود سازي رو شروع كردم. اونقدر رشد كردم كه از همه به خاطر احمق بودنشون بدم اومد. بقيه من رو ترك نكردن بلكه منو درك نكردن و اين من بودم كه تركشون كردم. اگه بخوام ميتونم با هركسي رابطه داشته باشم فقط بايد قيمتش رو بپردازم. شايد وضعيت من حتي بدتر از وضعيت هنرپيشه اصلي فيلم بوده باشه من حتي پدر هم نداشتم و مجبور بودم خود سانسوري شديدي بكنم. يا به قولي خودم زندانبان خودم بودم. من اگه بتونم داستان زندگيمو بنويسم شايد حتي بيشتر هم صدا كنه. كسي نميتونه به خاطر پرچم يا به با هر كلكي خودش رو مالك من بدونه. من آزادم. اينو ثابت كردم. من سرم رو هرگز به نشانه تسليم پائين نياوردم. آزاده تو 1000 بار گفتي متوجه نميشي من چي ميگم و 1000 بار هم گفتي كه خيلي بچه‌اي و مغزت گنجايش اين حرف‌ها رو نداره. تو تا وقتي بخواي گوسفند بموني بايد تو همون طويله گرونقيمتت بستني ميل كني. در مورد جناب خواهر اصلا نميدونم چي كار كنم. واقعا اگه بميره راحت تره ولي شايد به زودي زيباترين لحظات عمرش رو تجربه كنه مثلا انقلاب فكري رو. پتانسيلش رو داره تحصيلاتشم داره. فقط به اسارت زيادي عادت كرده. ميخوام در مورد بيماريش مطلب جمع كنم و بريزم تو كامپيوتر تا يواشكي بخونه. هنوز هيچي از بيماريش نميدونه. احساس خوش تيپي ميكنم بعضي وقتا. احساس خوشتيپي عوارض جانبي داره. ميدونم. همونطور كه احساس "دانستن" عوارض داره. عشق نهايت ضعف است؟ شايد بايد تعريف عشق رو عوض كنم. اگه عشق رابطه پارسال من نسبت به آزاده باشه كه ديگه بردار جمعش كن. بايد تا آخر عمر 1000 بار خودكشي كرد. اين واقعا عشق نبود واقعا ضعف بود. تمام ذخمهاي بدنم و روحم رو يكدفعه جلوش باز كردم و خون همينجوري پاچيد بيرون اونقدر كه ترسيد. نميدونست اين ذخمها باعث شدن پادزهر ها رو بشناسم. خودش با كوچكترين ذخم از پا در مياد. ديگه براي پيدا كردن پادزهر خيلي پير شده. خيلي كار دارم. خيلي تحويلم ميگيرن. نيم ساعت ديگه فيلم سينمايي بعد از ظهر جمعه. عصر ميخوام 6 كيلومتر مقرري رو بپردازم يا بپيمايم.