۱۳۸۴-۰۴-۱۷ | ۱۰:۵۳ بعدازظهر
واقعا رو فرمم
امروز جزء روزهاي خوب بود.
همين الانم که دارم آهنگ گوش ميدم واقعا رو فرمم.
با اينکه ساعت داره ۳ شب ميشه ولي فکر نميکنم بتونم بخوابم، متاسفانه چند روزه که بعد ساعت ۱۲ بيدار ميشم.
خوب هدست رو برداشتم.
هوا امروز نصبتا سرد بود ولي با اين حال طبق عادت اين چند روز رفتم با مرتضي موتورخونه.
نصبت درسته يا نسبت؟
چند روز پيش که به خاطر انتخابات به شدت رفته بودم در نخ سياست ميخواستم متني بنويسم در باب ديدگاه‌هاي سياسيم ولي تنبلي کردم يا جور نشد به هر حال ننوشتم و حالا ديگه نميتونم بنويسم ولي اين به اين معني نيست که همه چيز رو فراموش کردم فقط بايد جمع بندي کنم( يا بسته به احساس الانم يک جمع بندي بکنم).
فکر ميکنم پيرو سارتر هستم !
هورا يه ذره خوابم اومد.
امروز يکمي برنامه نوشتم که چسبيد و کلي ايده و از اين حرفها و در نتيجه احساس آينده‌ي روشن.
در مکتب اگزيستانسياليسم که اگه درست نوشته باشمش منم پيروشم،‌دلهره مقدس شمرده ميشه چون آدم خودش مسئول ساختن آينده‌ي خودشه و خودشه که بايد واسه وجودش ماهيت بسازه.
سارتر بچه مثبت بود؟ (فکر ميکنم بچه مثبت يعني کسي که خدا رو قبول داره)
ولي به هر حال من کارم درسته.
آدم وقتي خوابش مياد تمام حقه‌هايي که ميخواست پياده کنه واسه بيان حرفش رو همينجوري الکي مينويسه و طرف مقابل به ضمير ناخودآگاه آدم رسوخ ميکنه.
برم چس خواب.