۱۳۸۶-۰۳-۲۰ | ۱۰:۵۰ بعدازظهر
3-5
5/3/86
عجب گيري كرديم خدائيش
اين جناب سرگرد رفته مرخصي و جانشينش شده جناب سروان پپرو (Pepero) اومده نشسته تو اين اتاق و نميذاره نفس بكشيم.
تمام اين هفته رو بايد باهاش سر كنيم.
*
بعد از حموم موقع صرف نهار دعواي وحشتناكي بين دو تا از بچه‌ها در گرفت طوري كه وسط نهار خوردن همه بيرون به خط شديم. اگه جناب سروان نظري فرمانده بود تكليف فردامون مشخص بود و مي‌دانستيم كه همه از شدت تنبيه خون بالا خواهيم آورد، ولي هنوز معلوم نيست جناب سروان ضيائي با ما چه كند.
*
اصلاً حس رفتن به گروهانم نيست، امدوارم گروهان ما رزم شبانه نداشته باشد.
شكوه‌خواه ماشين را پارك كرد، صداي بلند سروان پريان را مي‌شنوم كه تازه از ماشين پياده شده.