۱۳۸۴-۱۲-۲۸ | ۶:۱۸ بعدازظهر
شاید یک اشتباه

این یادداشت را به درخواست لیلا در محیط شلوغ کاری می نویسم.

بدون مقدمه چیزی که در ذهنم است را می نویسم.

احساس می کنم امروز لیلا حسابی از دستم ناراحت شد.

باید با لیلا هماهنگ میکردم ولی آخه اصلا قرار نبود اینطوری بشه.

فکر می کردم خود لیلا علاقه ی بیشتری داشته باشد ولی آنقدر خنگ بازی در آوردم که ...

از این به بعد ریش و قیچی را به دست لیلا می دهم.

لیلا می توانست به خاطر مشکلی که داشت حسابی حال مرا بگیرد ولی این کار را نکرد و من بیمار گونه ...

در حال حاضر خیلی سرم شلوغ شده و باید برم.

ولی در کل از اینکه امروز با لیلا بودم خیلی خوشحالم.

در اولین فرصت مطلبی که در وبلاگ مشترکمان نوشته را باید بخوانم.