۱۳۸۵-۰۹-۱۸ | ۵:۲۸ بعدازظهر
x
21/8/85
ثانيههايي پيش يك احترام بدون كلاه براي رئيس ركن دوم گذاشتم كه به خير گذشت.
به دليل نوسانات برق، كامپيوتر را آورديم به اتاق جانشين گردان، جاي دبشي نيست، نه ميتوان درست و حسابي آهنگ گوش داد و نه ميشود وسايل و تجهيزات آورد.
...
عصر:
امروز فرماندهگردان افسر جانشين است و شب را اينجا تلپ است
سرم دارد گيج ميرود گلويم هم وضع خوبي ندارد
ميخواستم دوشنبهي هفتهي بعد مرخصي را بروم ولي مصادف است با 29 ام كه بازديد فرمانده نيرو از لشكر است و مرخصي لغو خواهد شد پس احتمالاً اين پنجشنبه كار را تمام كنم.
اميدوارم تا آنموقع خوب شوم، اميدوارم هنگام خارج كردن خاطرات هم با مشكلي روبرو نشوم.
ثانيههايي پيش يك احترام بدون كلاه براي رئيس ركن دوم گذاشتم كه به خير گذشت.
به دليل نوسانات برق، كامپيوتر را آورديم به اتاق جانشين گردان، جاي دبشي نيست، نه ميتوان درست و حسابي آهنگ گوش داد و نه ميشود وسايل و تجهيزات آورد.
...
عصر:
امروز فرماندهگردان افسر جانشين است و شب را اينجا تلپ است
سرم دارد گيج ميرود گلويم هم وضع خوبي ندارد
ميخواستم دوشنبهي هفتهي بعد مرخصي را بروم ولي مصادف است با 29 ام كه بازديد فرمانده نيرو از لشكر است و مرخصي لغو خواهد شد پس احتمالاً اين پنجشنبه كار را تمام كنم.
اميدوارم تا آنموقع خوب شوم، اميدوارم هنگام خارج كردن خاطرات هم با مشكلي روبرو نشوم.