۱۳۸۵-۰۹-۱۸ | ۵:۲۴ بعدازظهر
story
صداي نعرهي بچهها از ميدان مركزي به گوش ميرسد
ساعت 3 و نيم بعد از ظهر يك روز داغ تابستان است
دقيقاً 375 روز ديگر بايد به همين منوال زندگي كنم
يعني صبحها ساعت يك ربع به پنج بيدار شوم و در صف طولاني سرويس قرار بگيرم بعد صبحانه را كه از شب قبل در كمد مخفي شده را صرف كنم ( البته اگر ندزديده باشند) سپس به منطقه نظافت مورد نظر بروم و حدود ساعت 6 براي بازديد از كمد و تختها خبردار بايستم اگر تخت را خوب برس كشيده باشم و گوشه هاي كمد هيچ گرد و خاكي نداشته باشد و كمد به صورت ميليمتري آنكارد شده باشد و ... از اضافه خدمت خوردن صبحگاهي خلاص ميشوم.
بشمار 3 بايد لباس ورزش را بپوشم و اگر شانس بياورم و جزء آخرين نفرها نباشم و اخيراً سوتي نداده باشم از بستم كوله پشتي و كلاه آهني معاف ميشوم.
با لباسهاي ورزشي در مركز گردان به خط ميشويم تا اگر حرفي دارند بزنند بعد به ترتيب گروهان در جادهي اصلي لشكر به خط ميشويم و بعد از چند دقيقه پياده روي شروع به دويدن ميكنيم با فريادها و شعارهاي كوبنده كه اگر
ساعت 3 و نيم بعد از ظهر يك روز داغ تابستان است
دقيقاً 375 روز ديگر بايد به همين منوال زندگي كنم
يعني صبحها ساعت يك ربع به پنج بيدار شوم و در صف طولاني سرويس قرار بگيرم بعد صبحانه را كه از شب قبل در كمد مخفي شده را صرف كنم ( البته اگر ندزديده باشند) سپس به منطقه نظافت مورد نظر بروم و حدود ساعت 6 براي بازديد از كمد و تختها خبردار بايستم اگر تخت را خوب برس كشيده باشم و گوشه هاي كمد هيچ گرد و خاكي نداشته باشد و كمد به صورت ميليمتري آنكارد شده باشد و ... از اضافه خدمت خوردن صبحگاهي خلاص ميشوم.
بشمار 3 بايد لباس ورزش را بپوشم و اگر شانس بياورم و جزء آخرين نفرها نباشم و اخيراً سوتي نداده باشم از بستم كوله پشتي و كلاه آهني معاف ميشوم.
با لباسهاي ورزشي در مركز گردان به خط ميشويم تا اگر حرفي دارند بزنند بعد به ترتيب گروهان در جادهي اصلي لشكر به خط ميشويم و بعد از چند دقيقه پياده روي شروع به دويدن ميكنيم با فريادها و شعارهاي كوبنده كه اگر