۱۳۸۵-۰۹-۱۸ | ۵:۱۴ بعدازظهر
j
چند روزيست مرگ را به خود نزديك ميبينم
احساس ميكنم سرطان يا ايدز دارم، تا حدي كه جرأت آزمايش دادن ندارم
چقدر پوچ
بوي تند پائيز در هواي پادگان و نيز در دلم پيچيده، عطر خوش باران روي گونههايم و روي خاك نمناك محوطه گروهان به مشام ميرسد.
سنگ قبر مشكي را تصور ميكنم كه با خطي سفيد نامم را رويش نوشتهاند،عكس دوران كودكيم را در كنارش ميبينم همراه با گلهاي محمدي با عطر گلاب و انعكاس آفتاب در حال غروب.
بوي خاك نمناك، دلم ميخواهد سر قبر خودم بنشينم و سير گريه كنم
...
ديشب اولين شب معاونيم بود.
نامهي انتقاليم در آجوداني است و در مرحلهي استعلام قرار دارد.
جواد ارشد گروهان شد.
...
اين روزها روزهاي مناسبي براي مردن به نظر ميرسند.
دلم ميخواد روشن فكر كنم ولي حتي روشن رو هم نميشه ديگه تعريف كرد
هوس شنا كردن زده به سرم.
موهاي صورتم بيش از حد بلند شده
فقط يك چيز ثابت ميخوام، همين.
يه صخرهي ثابت كه بتونم لنگر رو اونجا بندازم و محور مختصاتم رو بر اساسش نصب كنم.
احساس ميكنم سرطان يا ايدز دارم، تا حدي كه جرأت آزمايش دادن ندارم
چقدر پوچ
بوي تند پائيز در هواي پادگان و نيز در دلم پيچيده، عطر خوش باران روي گونههايم و روي خاك نمناك محوطه گروهان به مشام ميرسد.
سنگ قبر مشكي را تصور ميكنم كه با خطي سفيد نامم را رويش نوشتهاند،عكس دوران كودكيم را در كنارش ميبينم همراه با گلهاي محمدي با عطر گلاب و انعكاس آفتاب در حال غروب.
بوي خاك نمناك، دلم ميخواهد سر قبر خودم بنشينم و سير گريه كنم
...
ديشب اولين شب معاونيم بود.
نامهي انتقاليم در آجوداني است و در مرحلهي استعلام قرار دارد.
جواد ارشد گروهان شد.
...
اين روزها روزهاي مناسبي براي مردن به نظر ميرسند.
دلم ميخواد روشن فكر كنم ولي حتي روشن رو هم نميشه ديگه تعريف كرد
هوس شنا كردن زده به سرم.
موهاي صورتم بيش از حد بلند شده
فقط يك چيز ثابت ميخوام، همين.
يه صخرهي ثابت كه بتونم لنگر رو اونجا بندازم و محور مختصاتم رو بر اساسش نصب كنم.