۱۳۸۵-۰۹-۱۸ | ۵:۱۳ بعدازظهر
g
زندگي با يوگا زيباست
وقتي خودت را دوست داري زيباست
خودت را نباز
خودت را نباز
نمي‌دانم ايدئولوژيم را فراموش مي‌كنم يا اصلاً تا به حال چيزي به نام ايدئولوژي نداشته‌ام.
تقريباً نصف شيشه‌ي آبليموي استحقاقي‌ام را سر كشيدم.
كتاب كسي به سرهنگ نامه نويسد را دقايقي پيش تمام كردم، تقريباً يك نفس خواندمش.
و طولي نمي‌كشد كه دوران پير شدن مرا هم مي‌بينيد.
هر كاري ميكني فقط سيستمت را استندباي نكن، اسكرين سيورهايت هم همه تكراري شده‌اند.