۱۳۸۵-۱۲-۰۶ | ۱۲:۴۳ بعدازظهر
lili31
5/12/85
لحظه‌اي با من باش
اي تو كه مثل چراغي
و من عادت كرده‌ام به هيچ كاري
نمي‌دانم خوب است يا نه
ديروز در ماشين به اين نتيجه رسيدم كه نبايد مرعوب معشوق شد
اينجوري كه مثل بچه‌ها وا بري كه نمي‌شه
بايد قوي باشي پسرم
فكر ميكنم اگر مورد جنسي ديگري پيدا كنم از دست ندم
مثلاً اگر خواهر يكي از دوستام در قزوين كه زياد خونشون ميرم چشمش بهم بيفته
يه روزي كه داداشه نيست ميرمو فتحش مي‌كنم.
خوب
مچتو گرفتم
اين خواسته‌ي تو از كجا ناشي مي‌شه؟
چرا دلت مي‌خواد با مردم سكس داشته بشي
با هر كي كه شد
هان؟
ول كن بابا
گائيدي مارو
اينقدر از سكس نگو
در زندگي چيزهاي خيلي بهتري هم هست
اونارو بشناس
كارائي كن كه تأثير بدي نذاره روت
اينجوري خودت دپرس مي‌شي
از فكر سكس بيا بيرون
به سن بلوغ برس
اگه نمي‌شه خود ارضائي كن به طور مرتب در روزهاي خاص
مي‌فهمي كه
فقط نذار ذهنت و تمام دنيات پر بشه از نيازها و عقده‌هاي جنسي
شده برو كون همسنگريت بذار ولي تمام روزت رو خراب نكن و شبش با سردرد نخواب
واقعاً شرايط در پادگان خيلي بهتر است
نه دختر مردم را مي‌بيني
نه فرصتي براي خودآزاري داري

دعا:
خدايا كاري كن تا زياد دير نشده به اين شرايطي كه دوست دارم دست پيدا كنم.
شرايطي كه دوست دارم:
1- كاري نيمه وقت كه طاقت پذير باشه و درآمدش زياد كم نباشه
2- خونه‌ي مجردي كه مشكلات زيادي نداشته باشه
3- دي وي بي
4- سلامتي كافي براي ورزش
5- اراده براي گمراه نشدن از مسير
6- تحصيلات هدفمند
7- مطالعه و نقد آثار سينمائي
8- آموختن موسيقي و نواختن ساز مورد علاقه