۱۳۸۶-۰۲-۰۹ | ۱۰:۱۲ بعدازظهر
m14
26/12/85
راستش نميدونم.
شايد.
يعني تو ميگي اقدام كنم؟
امروز به سعدي بگم برام يه روانپزشك خوب پيدا كنه
بعدش ميرم شهر پيش دكتر
ميخوام از شر اضطرابم خلاص بشم
مگه سلامتي مهمتر نيست؟
من اگه برم دكتر و به فكر سلامتيم باشم به اينكه چند روزي اضافه خدمت بخورم ميارزه
فقط ميخوام قرص بهم بده، حوصلهي روانكاوري ندارم
بعضي وقتها مثل الان احساس خوبي دارم، ولي خوب بعضي وقتها هم مثل ديروز خيلي حالم گرفتهاست.
وقتي قاطي ميكنم به قول معروف اثري از "بالغ" نيست. اصلاً همهچيزو با چشماي كودك ميبينم و خيلي حساس ميشم.
راستش ديگه در اون شرايط آرزو ميكنم يه قرصي چيزي باشه حالمو سرجاش بياره.
ميگه: هرچه مسئوليت بيشتر باشه آزادي بيشتر ميشه.
جملهي بالا منو به ازدواج با ليلا خيلي خوشبين كرده.
راستش نميدونم.
شايد.
يعني تو ميگي اقدام كنم؟
امروز به سعدي بگم برام يه روانپزشك خوب پيدا كنه
بعدش ميرم شهر پيش دكتر
ميخوام از شر اضطرابم خلاص بشم
مگه سلامتي مهمتر نيست؟
من اگه برم دكتر و به فكر سلامتيم باشم به اينكه چند روزي اضافه خدمت بخورم ميارزه
فقط ميخوام قرص بهم بده، حوصلهي روانكاوري ندارم
بعضي وقتها مثل الان احساس خوبي دارم، ولي خوب بعضي وقتها هم مثل ديروز خيلي حالم گرفتهاست.
وقتي قاطي ميكنم به قول معروف اثري از "بالغ" نيست. اصلاً همهچيزو با چشماي كودك ميبينم و خيلي حساس ميشم.
راستش ديگه در اون شرايط آرزو ميكنم يه قرصي چيزي باشه حالمو سرجاش بياره.
ميگه: هرچه مسئوليت بيشتر باشه آزادي بيشتر ميشه.
جملهي بالا منو به ازدواج با ليلا خيلي خوشبين كرده.