۱۳۸۶-۰۲-۰۹ | ۱۰:۲۲ بعدازظهر
m29
21/1/86
ديشب خوب خوابيدم. خواب سنگيني بود.
EVANESCENCE داره به آرومي آهنگ Hello رو مي‌خونه.
من هنوزم اگه بخوام مي‌تونم باهاش ازدواج كنم، ولي مي‌دوني؟
احساس مي‌كنم هردو به اين نتيجه رسيديم كه ازدواج ما با اين شرايط در آينده به مشكلات زيادي بر مي‌خوره.
حالا كه ليلا خودش پيشنهاد به هم زدن رو داده، بهتره من هم كوتاه بيام
ياد اون حرف ليلا افتادم در مرخصي قبلي كه مطالب توهين‌آميز وبلاگم رو در كافي‌نت خوند و برگشت گفت من خوشحالم كه خودت پيش‌قدم شدي. يعني منظورش اين بود كه خودش دلش مي‌خواست به هم بزنه ولي چون قول داده بود نمي‌تونست و منتظر بهونه بود.
**
اينكه چرا ليلا با اين حال يكماه فرصت بهم داده به اين خاطره كه يا بلد نيست بگه نه يا اينكه دوستم داره و هنوز يخورده احتمال داده كه سؤ تفاهم پيش اومده و اگه من واقعاً قصد ازدواج دارم در همين يكماه اقدامم رو مي‌كنم.