۱۳۸۶-۰۲-۰۹ | ۱۰:۱۶ بعدازظهر
m19
4/1/86
بازم امشب خواب ليلا رو ديدم. ديدم كه همراه من يكي ديگه رو هم بوسيد،
هر سه روي صندلي نشسته‌ بوديم، من سمت راست بودم و اونيكي پسره سمت چپش، اولش منو بوسيد بعد اونو و بعد همديگه رو روي صندلي بغل كردن، دوتا دختر هم سمت راست من نشسته بودن كه داشتن در مورد رابطه‌ي من و ليلا باهام صحبت مي‌كردن، دانشجو بودن ظاهراً ، دلم شور مي‌زنه...
قراره به ليلا جون اعتماد كنم پس همه چيز رو به فال نيك مي‌گيرم و منتظر ديدار بعديم با ليلا مي‌شم.
كاشكي مي‌شد زنگ بزنم، شايد بتونم سه روز ديگه مرخصي شهري بگيرم و باهاش صحبت كنم.
**
از امروز دوباره تمرينات رژه شروع شد و الان حسابي بدنم عرق كرده.
**
هرچقدر بيشتر به عكس‌هاي ليلا خيره مي‌شم بيشتر پي به ظرافت‌ها و زيبايي‌هاش مي‌برم.
كاشكي الان 1000 تا عكس از ليلا داشتم.