۱۳۸۶-۰۲-۰۹ | ۱۰:۲۵ بعدازظهر
m32
24/1/86
ديشب ليلا خانم تماس گرفتن، مكالمه‌ي خوبي بود،‌ بدون وارد شدن به مبحث اصلي و صرفاً براي خبر رساني.
من چرا نمي‌تونم تصميم گيري كنم؟
يكي از بزرگترين دلايلي كه مانع از ازدواج من و ليلا مي‌شه اينه كه هنوز احساس نياز به ازدواج كردن ندارم و بيشتر احساس مي‌كنم بايد وضعيت شغليم رو مشخص كنم، كمي پول و پله جمع كنم و بعد اقدام كنم.
يكمي هم از ليلا مي‌ترسم،‌ نمي‌خوام وارد خونه‌اي بشم كه زن سالاري محض اونجا حاكمه. البته مردسالاري هم نمي‌خوام.
احساس مي‌كنم ليلا اونقدر ايده‌آليسته كه نمي‌تونه در شرايط ثابت بمونه و مدام مي‌خواد از شغلش ايراد بگيره و مشكلات بيرون رو وارد خونه كنه.
از توهين‌هاي ليلا خيلي بدم مياد، نمونه‌اش همين امتحان كردن من بود كه خيلي بهم برخورد يا وقتي برگشت گفت من اينهمه براي تو عوض شدم ولي تو هيچ كاري برام نكردي. راستش الان كه به اين جمله‌اش فكر مي‌كنم مي‌گم كاش همون موقع مي‌گفتم: پس، باي.
وقتي ليلا احساس مي‌كنه با يكي ديگه خوشبخته من چيكاره بيدم؟

اگر در شرايط شخصي‌گري قرار بگيرم مطمئناً بهتر مي‌تونم تصميم بگيرم.
اگه تصميم بگيرم ليلا رو داشته باشم:
در اين مرخصي مي‌رم خواستگاريش و حرف‌هامونو مي‌زنيم و مي‌گيم كه وقتي من كار گير آوردم اونوقت نامزد مي‌كنيم.
ولي انصافاً وقتي دارم اين حرف‌ها رو مي‌زنم حالم به هم مي‌خوره،‌ مگه آدم نبايد شور و شوقي واسه ازدواج داشته باشه، تو رودربايسي گير كردي؟ ولش كن بزار بره با اوني كه دوسش داره خوشبخت بشه و تو هم برو چندسالي مجردي زندگي كن.
نمي‌تونم انتخاب كنم،‌ نمي‌تونم تصميم بگيرم.
فعلاً كه بيشتر دلم مي‌خواد مجرد بمونم، كاشكي ليلا صبر مي‌كرد تا وضعيت من مشخص بشه.
**
آقاجان محاله كه من بتونم در همچي شرايطي در اين زمينه تصميم قطعي بگيرم پس بهتره اصلاً با فكر كردن بهش اوضاع روحيم رو خراب نكنم و ذهنم رو الكي مشغول نكنم.
End Task

**
تا كي بايد با اين Task هاي زائد سر كنم؟
ببين آقا مهدي تو مشغول انجام دادن هيچ كاري هستي، مي‌فهمي؟
الان در اكشن‌ترين موقعيت زندگيت هستي اونوقت داري گوشه‌نشيني مي‌كني و ذهنت رو با Task هاي بيخود خفه كردي.
با خوندن كتابِ اعتماد به نفس به اين نتيجه دارم مي‌رسم كه تمام كارهاي تضعيف اعتماد به نفس رو دارم انجام مي‌دم و هيچ كدوم از جنبه‌هاي اعتماد به نفس رو ندارم.
حتي دليل اينكه نمي‌تونم تصميم بگيرم از كمبود اعتماد به نفس ناشي مي‌شه.