۱۳۸۶-۰۲-۰۹ | ۱۰:۲۷ بعدازظهر
m35
31/1/86
نيم ساعت تا خاموشي مانده
ظاهراً بيني‌ام شكسته، فردا قرار شد عكس بگيرم، نمي‌دونم چرا خونش بند نمياد، فردا برنامه حمام داريم و اگر نرسم مي‌شود سه هفته بدون حمام، دقايقي پيش در لباسهايم شپش پيدا كردم.
+
دارم مي‌ميرم برات نذار بيفتم بپات مگه گناهم چي بود كه سرد شده اون نگات به من يه فرصت بده تا دستاتو بگيرم يا اينكه مال من شي يا پاي تو بميرم.
+
در حال تمرين روي ميدان موانع تكاور بودم كه به دليل خستگي دست نتونستم درست ميله‌ ‌رو بگيرم و موقع پشتك زدن با پيشوني رو زمين افتادم بعد سرم از گردن به عقب چرخيد و دماغم به گا رفت.