۱۳۸۶-۰۶-۰۱ | ۱۰:۳۷ قبلازظهر
26/5/86
ازدواج با ليلا پشم.
فكر ميكنم بهترين اتفاق ممكن در رابطهمون افتاد.
من و ليلا براي هم نبوديم، گرچه خيلي با هم خوش ميگذشت ولي ليلا اون دختر خيالي كه در ذهنم داشتم نبود، تصميم داشتم خودم رو باهاش وفق بدم و كمي هم اونو با خودم وفق بدم ولي ليلا خيلي براي ازدواج عجله داشت و نشد.
حالا مطمئناً بعد از خدمت مشغول كار ميشم و ادامه تحصيل رو شروع ميكنم.
قصد دارم 3 روز ديگه برم مرخصي و فقط خوش بگذرونم.
ديروز مرخصي شهري بوديم با مراد، يه گوشي ديدم كه خيلي چشم رو گرفته، سوني اريكسون مدل زد 610 كه قيمتش 260 تومنه، احتمال داره در همين مرخصي بگيرمش و حالش رو ببرم.
الان يه فكري به ذهنم رسيد، سيم كارت رو ميارم داخل پادگان بعد با عمو داود ميريم و اون گوشي رو ميگيريم و ميدمش به داود تا برام بياره داخل، بعد در اين مدت همينجا ازش استفاده ميكنم و حالش رو ميبرم.
فكر ميكنم بهترين اتفاق ممكن در رابطهمون افتاد.
من و ليلا براي هم نبوديم، گرچه خيلي با هم خوش ميگذشت ولي ليلا اون دختر خيالي كه در ذهنم داشتم نبود، تصميم داشتم خودم رو باهاش وفق بدم و كمي هم اونو با خودم وفق بدم ولي ليلا خيلي براي ازدواج عجله داشت و نشد.
حالا مطمئناً بعد از خدمت مشغول كار ميشم و ادامه تحصيل رو شروع ميكنم.
قصد دارم 3 روز ديگه برم مرخصي و فقط خوش بگذرونم.
ديروز مرخصي شهري بوديم با مراد، يه گوشي ديدم كه خيلي چشم رو گرفته، سوني اريكسون مدل زد 610 كه قيمتش 260 تومنه، احتمال داره در همين مرخصي بگيرمش و حالش رو ببرم.
الان يه فكري به ذهنم رسيد، سيم كارت رو ميارم داخل پادگان بعد با عمو داود ميريم و اون گوشي رو ميگيريم و ميدمش به داود تا برام بياره داخل، بعد در اين مدت همينجا ازش استفاده ميكنم و حالش رو ميبرم.