۱۳۸۶-۰۶-۰۱ | ۱۰:۳۰ قبل‌ازظهر
28/4/86
ديشب حسابي در خيالاتم با ليلا خوش گذرانم، كه تمام اين افكار در محور سكس و بازي‌ "يالا به من خيانت كن" و چندتا بازي ديگه بود.
الان داشتم به اين فكر مي‌كردم كه من و ليلا بجز سكس رابطه‌ي ديگه‌اي هم داشتيم كه داخلش ريا نباشه؟
فكر مي‌كني ازدواجت چند ماه دووم بياره؟
من نمي‌تونم با اعتقادات ليلا كنار بيام.
مسئله‌ي ديگه‌اي هم كه منو به فكر انداخته اينه كه ليلا اصلاً اهل فيلم و كتاب و اين چيزا نيست،‌ در حالي كه بيشتر شخصيت من از همين چيزها تغذيه شده، ليلا نه تنها منو درك نخواهد كرد بلكه مورد تمسخر هم قرار خواهد داد.
تا الانش هم رابطمون فقط به خاطر سكس دووم داشته.
نظر فعلي من اينه.
فكر نمي‌كنم ليلا حاضر به تغيير باشه، البته اگه توانايي اين كار رو داشته باشه.
بهتر نيست فعلاً ادامه تحصيلم رو بدم و كار و كاسبي و انتظار به دنبال كسي كه حداقل خصوصيات مورد نظر منو داشته باشه. كسي كه وقتي باهاش چهار كلوم حرف زدم متوجه بشه چي گفتم.
+
برنامه ريزي سوري:
يكسال براي كنكور مي‌‌خونم و شغل مناسب گير‌ ميارم.
3 سال مي‌رم دانشگاه اونوقت مي‌شم 29 ساله، اگه خواستم ادامه تحصيل مي‌دم‌،‌ اونوقت كه وضع ماليم هم تغيير كرده و فكرم بازتر شده در مورد ازدواج تصميم مي‌گيرم.
*
فيلم آنسوي مرزها Beyond Bordersرو ديدم با بازي آنجلينا جولي.
يعني كشوري به اسم اتيوپي واقعاً‌ وجود داره؟
فكر مي‌كنم قديما اسمش حبشه بود. از اون كشور مسلموني‌ها.
اولِ فيلم، آنجلينا پشت پيانو نشسته و با خودش مي‌گه:
 برام سؤاله كه آيا همه ما مي‌دونيم به كجا تعلق داريم؟
 و اگه توي دلمون مي‌دونيم...
 چرا بيشتر اوقات كاري در موردش نمي‌كنيم؟
 بايد چيز بيشتري در اين زندگي باشه
 يه هدفي براي همه مون
 جايي براي تعلق داشتن