۱۳۸۷-۰۵-۲۷ | ۱:۰۴ قبل‌ازظهر
حلقه
87/5/20
اوج استیصال.
میدونی؟
من نه تنها آدم نجیب و پاک و با وجدانی نیستم بلکه واقعاً آدم کثیفی هستم.
من اوج اشتباهم.
نهایت پستی.
چقدر حال و هوای این یادداشت شبیه یادداشت "فاحشه منم" مربوط به دوران تجاوز به رویاست.
امروز دقایقی بعد از اینکه بر دستان لیلای جدید بوسه می زدم بر لبان لیلای قدیم بوسه زدم.
هنگامی که عکسهایش را از موبایلش بلوتوث می کردم، دستم روی سینه هایش سر می خورد.
باید به لیلای جدید می گفتم که هنوز پای لیلای دیگری در میان است.
من دارم چه کار می کنم؟
چرا زندگیم ذره ای شفافیت ندارد؟
من از سکس یکطرفه خوشم نمی آید، امروز از روی عادت سعی می کردم لیلای قدیم را دوباره تصاحب کنم.
من که جنبه اش را داشتم باید هر طور شده قرارش را به هم می زدم، رابطه ما که تمام شده بود.
این یک طرف قضیه.
احساس کردم لیلای جدید امروز از من انتظارات بیشتری دارد، او که برایم حلقه گرفته بود انتظارات بیشتری داشت. احساس کردم که احساس کرد به دردش نمی خورم، شاید به خاطر متلک هایی که سهوا بارش می کردم. مثلا می گفتم شبیه پیرزن ها شدی، شاید به خاطر بیشتر بودن سنش واقعا ناراحت شده.
نمی دونم ولی هرچیه به تلفنم جواب نمیده.