۱۳۸۵-۰۶-۰۵ | ۷:۲۳ بعدازظهر
11
هوا گرم است.
اين روزها خيلي به من خوش ميگذرد.
معلوم نيست تا كي اوضاع اينطوري بماند ولي مسئلهﯼ مهم اين است كه اين روزها خوش ميگذرد.
حسابي فرصت مطالعه دارم و تفكر.
درگير رمان 1984 شدهام. مرا ياد رماني كه اسمش يادم رفته از داستايوسكي مياندازد كه مردي 45 ساله با دختر 16 ساله ازدواج كرده بود، گرچه بهيچ وجه موضوعشان بهم شباهت ندارند.
آنقدر فكرم ريلكس است كه نميخواهم آگاهانه وارد بحث هاي جانبي شوم. معمولاً استارت بحثهاي شديد من از ناخودآگاهم شروع ميشود. البته شايد هم اصلاً اينطور نباشد.
چرا مينويسم؟
جواب نميدم بمونيد تو كف.
جورج اورول از زبان وينستون اسميت ميگه: با نوشتن ميتونين با آينده ارتباط برقرار كنين !
راستش من ارتباطم رو با گذشته از طريق همين نوشتههام حفظ ميكنم.
الانم كه مينويسم فرداش نوشتههاي قبلي رو ميخونم.
ميگن اگه در سربازي ذوب نشي نميتوني دووم بياري. از طرفي هم وقتي فكر ميكني كه 14 ماه زيادم طولاني نيست به سرت ميزنه كاملاً اكتيو باشي و متفاوت ترين دورهﯼ زندگيت رو داشته باشي مثلا با امير لشگر ارتباط برقرار كني يا مثلا خودتو با كله بكشي بيرون و به بهانهﯼ طراحي سايت براي استانداري سنندج امريه بگيري يا شيطوني كني و بري بازداشتگاه مثل رفيق جديدمون كه امروز از بازداشتگاه برگشت.
اين روزها خيلي به من خوش ميگذرد.
معلوم نيست تا كي اوضاع اينطوري بماند ولي مسئلهﯼ مهم اين است كه اين روزها خوش ميگذرد.
حسابي فرصت مطالعه دارم و تفكر.
درگير رمان 1984 شدهام. مرا ياد رماني كه اسمش يادم رفته از داستايوسكي مياندازد كه مردي 45 ساله با دختر 16 ساله ازدواج كرده بود، گرچه بهيچ وجه موضوعشان بهم شباهت ندارند.
آنقدر فكرم ريلكس است كه نميخواهم آگاهانه وارد بحث هاي جانبي شوم. معمولاً استارت بحثهاي شديد من از ناخودآگاهم شروع ميشود. البته شايد هم اصلاً اينطور نباشد.
چرا مينويسم؟
جواب نميدم بمونيد تو كف.
جورج اورول از زبان وينستون اسميت ميگه: با نوشتن ميتونين با آينده ارتباط برقرار كنين !
راستش من ارتباطم رو با گذشته از طريق همين نوشتههام حفظ ميكنم.
الانم كه مينويسم فرداش نوشتههاي قبلي رو ميخونم.
ميگن اگه در سربازي ذوب نشي نميتوني دووم بياري. از طرفي هم وقتي فكر ميكني كه 14 ماه زيادم طولاني نيست به سرت ميزنه كاملاً اكتيو باشي و متفاوت ترين دورهﯼ زندگيت رو داشته باشي مثلا با امير لشگر ارتباط برقرار كني يا مثلا خودتو با كله بكشي بيرون و به بهانهﯼ طراحي سايت براي استانداري سنندج امريه بگيري يا شيطوني كني و بري بازداشتگاه مثل رفيق جديدمون كه امروز از بازداشتگاه برگشت.