۱۳۸۵-۱۲-۰۶ | ۱۲:۲۲ بعدازظهر
lili10
3/11/85
و چقدر من مريضم.
آمپول پني‌سيلين و باقي ماجرا.
تمام ظهر را خوابيده‌ام،‌ چيزي حدود 4 ساعت، ‌البته قبلش هم كلي چرت زدم، وقتي يك نسيم ساده مي‌آد از سرما يخ مي‌زنم،‌ دلم سوپي مي‌خواد كه ليلا پخته باشدش.
احساس كم آوردن مي‌كنم وقي به اين فكر مي‌كنم كه بايد 8 ماه ديگه شب‌ها نگهبوني بدم.
سخته. 8 ماه مدت زياديه،‌ قديما نوشته بودم 14 ماه مدت زياديه ولي 6 ماه از اونموقع گذشته.
خدا كند ليلا امروز زنگ بزند، صدايش كمي حال و هوايم را عوض خواهد كرد.