۱۳۸۴-۰۱-۲۷ | ۱۱:۳۶ بعدازظهر
Register شدم
اصلا به اين نکته فکر نکرده بودم که اين همه وابستگي و عدم استقلال به خاطر توجه بيش از حد و دل سوزي بيش از اندازه اطرافيانم تا اين اواخر بوده.
نداشتن پدر ميتونست باعث استقلال شديد من بشه ولي . . .
به هر حال خوشحالم که در بهترين شرايط زندگيم تا اين لحظه به سر مي برم.
حالا ديگه يکي هست که بهش اتکا کنم و اون عقل منه.
درسته که بعضي وقتا مثل يادداشت هاي قبلي قاط ميزنم ولي خوب اين کاملا طبيعيه.
چيزي که مهمه اينه که حالا خيلي چيزا رو ميفهمم.
Register شدم.
سعي ميکنم از اين به بعد فقط وقتي قاط زده بودم اينجا نيام. من بيشتر به اينا نياز دارم.